آن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند، منم


آنقدر داغ به جانم ،که دماوند منم


توله گرگی ،که در اندیشه ی شریانِ منی


کاسه خونی،جگری سوخته مهمان منی


چَشم بادام،دهان پسته،زبان شیر و شکر


جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر


تا مرا می نگرد قافیه را می بازم


... بازی منتهی العافیه را می بازم


سیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم


رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منم



#دل_نوشت_ناب

https:// telegram.me / likethi

🎀

🎀 🌸

🎀 🌸 🎀

🎀 🌸 🎀 🌸